رستگار/ گفتوگوی خراسان با موسی عصمتی، شاعر نابینایی که ویدئوی شعرخوانیاش در برنامه تلویزیونی «سرزمین شعر» به تازگی در فضای مجازی بیش از یک میلیون بازدید داشت
50ساله است و روشندل؛ متولد روستای معدن «آقدربند» شهرستان سرخس است و زندهیاد پدرش، کارگر زحمتکش معدن زغالسنگ همین روستا بودهاست. موسی عصمتی، 12ساله بوده که مبتلا به مننژیت میشود و بیناییاش را از دست میدهد. او به همین دلیل چهار سال از تحصیل بازمیماند. اما بعد به پیشنهاد خانواده در مدرسه نابینایان شروع به تحصیل میکند و در دانشگاه رشته زبان و ادبیات فارسی را انتخاب میکند و این رشته را تا مقطع کارشناسیارشد ادامه میدهد. موسی عصمتی، شاعر خوشقریحه و خوشذوقی است که «بیچشمداشت» و «بریلهای ناگزیر» از جمله آثار اوست. نابینا بودن این شاعر که ما را به یاد رودکی سمرقندی میاندازد، موجب تمایز شعرش با دیگر شاعران شدهاست؛ او با چشم دلش میبیند و حس میکند و میسراید. موسی عصمتی که یکی از شرکتکنندگان رقابت تخصصی «سرزمین شعر» بود و تا مرحله سوم هم پیش رفت، به دلیل بازدید میلیونی ویدئوی شعرخوانیاش در شبکههای اجتماعی، بهطور ویژه در قسمت پایانی این برنامه موردتقدیر قرار گرفت. شعر پربازدید موسی عصمتی، شعری درباره پدرش بود که اشک همه را درآورد:
«پدرم را خدا بیامرزد، مرد سنگ و زغال و آهن بود/ سالهای دراز عمرش را کارگر بود، اهل معدن بود/ از میان زغالها در کوه، عصرها روسفید برمیگشت/ سربلند از نبرد با صخره، او که خود قلهای فروتن بود/ پابهپای زغالها میسوخت، سرخ میشد دوباره کُک میشد/ کورهای بود شعلهور در خود، کورهای که همیشه روشن بود/ بارهایی که نانش آجر شد، از زمین و زمان گلایه نکرد/ دردهایش یکی دو تا که نبود، دردهایش هزار خرمن بود/ از دل کوههای پابرجا، از درون مخوف تونلها/ هفتخان را گذشت و نان آورد، پدرم که خودش تهمتن بود/ پدرم مثل واگنی خسته از سرازیر ریل خارج شد/ بیخبر رفت او که چندی بود، در هوای غریب رفتن بود/ مرد دشت و پرنده و باران، مرد آوازهای کوهستان/ پدرم را خدا بیامرزد، کارگر بود، اهل معدن بود». در ادامه گفتوگوی ما را با موسی عصمتی میخوانید.
تجربه حضور در برنامه «سرزمین شعر» چطور بود؟
تجربه خیلی خوبی بود. حواشی بسیار شیرینی داشت؛ گفتوگوهای در حاشیه این برنامه جذاب بود و با دوستان شاعر جدید آشنا شدیم. شعرها را می شنیدیم و تحلیل میکردیم که کدام شعر حقش بود به مرحله بعد برود. مردم بعد از سالها بیگانگی با شعر و ادبیات، از طریق این برنامه با ادبیات آشتی کردند و با شعر چهارچوبدار و استاندارد آشنا شدند. در سالهای گذشته شعرهای ضعیف و زرد زیاد منتشر شده و مردم در این برنامه متوجه شدند که اشعار خوب هم سروده میشود.
از بازخوردهای ویدئوی شعرخوانیتان که در فضای مجازی بیش از یک میلیون بازدید داشت، بگویید.
غزلی بود درباره پدرم که کارگری بود در روستای معدن آقدربند سرخس. اهالی روستا در معدن زغالسنگ روستا کار میکنند. کارگرها قشر ضعیف جامعه هستند که گاهی هم در حقشان اجحاف میشود. بعد از این که پدر به رحمت خدا رفت، این شعر را سرودم که خوشبختانه در برنامه سرزمین شعر اجرا شد و پربازدیدترین شعری بود که بین 160شعر خوانده شد و در صفحه برنامه سرزمین شعر یک میلیون و 400هزار بار دیده شد.
نحوه تعامل اعضای گروه با سرگروهشان در این برنامه چطور بود؟
ما درباره انتخاب اشعار با هم صحبت میکردیم و استاد محمود اکرامیفر که سرگروه من بودند، از بین سه، چهار شعری که ارائه میدادم، یکی را انتخاب میکرد و پیشنهاد میداد که اگر فلان واژه عوض شود، بهتر است و... . مشاور اصلی و تعیینکننده در انتخاب شعر سرگروهها بودند و من احترام می گذاشتم به نظر دکتر اکرامیفر که پیشرو و دانشمند هستند. ایشان شاعری فروتن و فرهیخته هستند و گفتوگوهای ما لحظه لحظه شعر بود.
پیشنهادی برای فصل بعد «سرزمین شعر» دارید؟
برنامه به همان شکل خیلی خوب است، اما جای یک داور خانم در برنامه خالی است. این برنامه میتواند با همین قدرت ادامه پیدا کند و امیدوارم شاعران فصل بعد هم در همین سطح باشند و انتظارات مردم فروکش نکند.
با توجه به اینکه شما از شاعران روشندل هستید، از دغدغهها و مشکلاتتان بفرمایید.
در گذشته مهمترین مشکل ما دسترسی به منابع شعری جدید بود که وقتی منتشر میشد با تأخیر به دستمان میرسید؛ چون باید کتاب را تبدیل به بریل میکردیم. اما در سالهای اخیر شرایط خیلی بهتر شده و دستگاههای چاپ بریل در هر استانی موجود است؛ البته با بالارفتن قیمت کاغذ هزینه بریلکردن کتابها هم بالا رفتهاست. خوشبختانه با فضای مجازی و صفحهخوانهایی که متنها را در تلفن همراه و رایانه میخوانند، دسترسی به شعرها و کانالهای تلگرامی شاعران و سایتها و صفحات در شبکههای اجتماعی مختلف بیشتر شدهاست. هرچند همان صفحه خوانها با خوانش رباتیکشان اصل مطلب را ادا نمیکنند، اما در مقایسه با سالهای دهه 70 دست ما خیلی بازتر شدهاست. خیلی از دوستان شاعر هم شعرهایشان را دکلمه و به شکل فایل صوتی ارسال میکنند و میشنویم و آنچنان دغدغه و مشکل خاصی نیست. فقط باید دنبال شعرگفتن اصولی باشیم و از استانداردهای شعر حراست کنیم.
از آثار جدیدتان بفرمایید. مشغول چه کاری هستید؟
در نمایشگاه کتاب امسال قرار است کتاب جدیدم به نام «سمرقند» که مجموعه رباعیهای من است، از طرف انتشارات شاعران پارسی زبان منتشر شود. این مجموعه چهارمین کتاب شعر من است
دیدگاه ها