واکنش منفعلانه مسئولان مرتبط با موضوع جنگ حقوقی رژیم آمریکا علیه کشورمان که از دهه ۱۹۹۶ آغاز شده است، جمعی از حقوقدانان کشورمان را بر آن داشت تا با نوشتن دادخواستی تحت عنوان «دادخواست کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲» و برگزاری نشستی حقوقی در لانه جاسوسی آمریکا، مسیری را آغاز کنند که در پایان این مسیر سکوت مقامات سیاسی، حقوقی، دیپلماتیک و قضایی کشورمان در جنگ نیابتی و همه جانبه لابی صهیونیستی در سراسر جهان علیه ایران، پایان داده شود.
امروز؛ ۲۸ مرداد، هفتاد و یکمین سالروز کودتای انگلیسی - آمریکایی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است.
به دنبال شدت گرفتن اختلافات موافقان و مخالفان ملی شدن صنعت نفت کشورمان در بهمن و اسفند ۱۳۲۹ و مخالفت سرسختانه حاجعلی رزمآرا نخستوزیر وقت پهلوی با آن در شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی و عزم راسخ دکتر محمد مصدق و جبهه ملی بر قطع دستان انگلستان از چاههای نفت و گاز کشورمان، دامنه اختلافات به کوچه و خیابان کشیده شد و تعصب ملی آحاد مختلف مردم از جمله دانشجویان دانشگاه تهران با شنیدن دلایل مخالفت با ملی شدن صنعت نفت، بیش از پیش جریحهدار شد.
پیشنهاد دکتر محمد مصدق رییس فراکسیون اقلیت مجلس شانزدهم و رییس کمیته نفت این مجلس، یک بار در اوایل کار این مجلس در صحن علنی مطرح اما از سوی نمایندگان رد شد.
دکتر مصدق در این مجلس پیشنهاد داد: «به نام سعادت ملت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضا کنندگان زیر پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت در مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود، یعنی عملیات اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست ملت ایران قرار گیرد.»
در داخل مجلس هم، نخستوزیر پهلوی در نشستهای کمیسیون نفت و صحن علنی مجلس شورای ملی از تداومِ قرار گرفتنِ امتیاز بهرهبرداری از صنعت نفت و گاز ایران در دست شرکت نفت ایران و انگلیس حمایت کرد. او با این کار موجب تشدید تنفر عمومی از خود شد.
رد پیشنهاد دکتر مصدق در مجلس، حوادث و تنشهای اجتماعی دامنهدار فراوانی را در خیابانها و میدانهای منتهی به میدان بهارستان تهران موجب شد.
تظاهرات ضد استعماری بر علیه شرکت نفت انگلیس و ایران و بر ضد دولت رزمآرا با پشتیبانی و همکاری آیتالله کاشانی و سید مجتبی نواب صفوی در سراسر کشور به راه افتاد.
دانشجویان دانشگاه تهران با شعار «نفت ایران باید ملی شود» در میدان بهارستان تجمع اعتراضی گسترده پر تعدادی برگزار کردند که با دخالت شهربانی تهران به خشونت کشیده شد.
در پی بالا گرفتن مخالفتها با طرح ضدایرانی نخستوزیر، جمعیت فداییان اسلام چاره کار را در ترور رزمآرا دید.
حاج مهدی عراقی در کتاب «ناگفتهها» از تشکیل جلسهای با حضور نواب صفوی رهبر فدائیان و تمامی اعضای مرکزیت جبهه ملی جز مصدق که به سبب بیماری حضور نیافته بود، پیش از ترور رزمآرا و پس از بالا گرفتن شایعات درباره تلاش نخستوزیر برای کودتا و انحلال مجلس سخن گفت.
وی گفت: «دکتر سید حسین فاطمی، سید محمود نریمان، عبدالقدیر آزاد، دکتر مظفر بقایی، سید ابوالحسن حائریزاده، سید حسین مکی، دکتر کریم سنجابی و دکتر سید علی شایگان از افراد حاضر در این نشست بودند.
حجتالاسلام سید مجتبی نوابصفوی
جلسهای چند ساعته که نواب در آن با تشریح وضعیت کشور، تنها سد مقابل مسیر ملی شدن نفت را رزمآرا دانست و از حذف او سخن گفت.
سید گفت تنها سد راه حرکت ما یا سد راه اجرای این برنامهها، وجود آخرین تیر ترکش انگلستان، یعنی رزمآرا است. اگر رزمآرا از سر راه برداشته بشود ما به پیروزی نزدیک هستیم. چه بسا پیروزی را در دو قدمیخودمان میبینیم و به یاری خدا این کارها را انجام خواهیم داد.
در همین جلسه نواب صفوی چهار شرط را برای همکاری با جبهه ملی و حذف رزمآرا مطرح کرد.
اول محاکمه و مجازات کسانی که در جنایات دوره رضاخان مانند واقعه مسجد گوهرشاد، شهادت مدرس، قتل عام روحانیون دخالت داشته و هنوز در قید حیات بودند.
دوم تلاش برای برقراری فرهنگ اسلامی در کشور.
سوم محاکمه و مجازات خوانین ظالم که کمترین اعتنایی به حقوق مردم نداشتند و چهارم، برقراری عدالت اجتماعی در جامعه.
اعضای حاضر در جلسه همه شروط را پذیرفتند و چون دکتر مصدق متعهد شده بود که تصمیمات جلسه برای او هم لازمالاجرا باشد، نظر این جلسه را پذیرفت.»
دکتر فاطمی و سایر اعضای جبهه ملی ایران نیز به تفصیلی درباره دلایل حاجعلی رزمآرا و دربار پهلوی در رد ملی شدن صنعت نفت ایران صحبت کردند و ابعاد پیدا و نهان آن را روشن کردند، حجتالاسلام نوابصفوی و همچنین آیتالله کاشانی داشتن نفت و گاز ملی را از حقوق حقه مردم ایران می دانستند و بر آن تاکید داشتند.
مشروح توافقات انجام شده بین ملیها و مذهبیها به تایید آیتالله کاشانی و دکتر مصدق رهبران سیاسی و اجتماعی هم رسید.
جمیعت فداییان اسلام برای زهرچشم گرفتن از پهلویِ پسر، حاجعلی رزمآرا نخستوزیر وقت رژیم را که بارها و بارها در دفاع از منافع انگلیسیها در نطق علنی مجلس شورای ملی و جلسات خصوصیتر خواستار باقی ماندن صنعت نفت و گاز کشورمان در دست انگلیسیها شده بود در این جلسات اینگونه از ایرانیان تعبیر کرد: «ما ایرانیها یک لولهنگ - آفتابه گلی - هم نمیتوانیم بسازیم. چه طور میخواهید نفت را ملی کنید؟»
حاجعلی رزمآرا
سپهد رزمآرا با حضور در جلسات علنی مجلس شانزدهم و همچنین در نشستهای کمیسیون نفت این مجلس با حمله به دکتر مصدق و آیتالله کاشانی آنان را اینگونه تهدید کرد: «مسجد را بر سر آیتالله و مجلس را بر سر اقلیتها خراب میکنم.»
نخستوزیر سر سپرده انگلیس با این حرفها به هواداران ملی شدن صنعت نفت، این پیام را داد که تا زمانی که نخستوزیر است اجازه ملی شدن صنعت نفت ایران را نمیدهد. به همین دلیل بود که خلیل طهماسبی و بقیه اعضای جمعیت فداییان اسلام دست به تپانچه شدند و رزمآرا را در داخل مسجد سپهسالارِ میدان بهارستان هدف چند گلوله قرار دادند و ترور انقلابی کردند.
اختلافات مصدق و کاشانی
در پی بالا گرفتن اختلافات آیتالله ابوالقاسم کاشانی لیدر جریان مذهبیها و دکتر محمد مصدق رهبر جریان ملیگراها، آیتالله کاشانی در تاریخ ۲۷ مرداد ۱۳۳۲ یعنی یک روز قبل از اجرایی شدن کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به نخستوزیر وقت پهلوی نامه نوشت و به او نسبت به سیاست موازنه منفی که در قبال حذف انگلیس از حربه آمریکا استفاده می کرد، هشدار داد.
او در بخشی از این نامه نوشت: «همانطور که در آخرین ملاقاتم در دزاشیب به شما گفتم و به هندرسن هم گوشزد کردم که آمریکا ما را در گرفتن نفت از انگلیسیها کمک کرد و حالا به صورت ملی و دنیاپسندی میخواهد به دست جنابعالی این ثروت ما را به چنگ آورد و اگر واقعا با دیپلماسی نمیخواهید کنار بروید، این نامه من سندی در تاریخ ملت ایران خواهد بود، که من شما را با وجود همه بدیهای خصوصیتان نسبت به خودم از وقوع حتمی یک کودتا به وسیله زاهدی که مطابق با نقشه خود شماست آگاه کردم، که فردا جای هیچگونه عذر موجهی نباشد.
اگر به راستی در این فکر اشتباه میکنم با اظهار تمایل شما، سید مصطفی و ناصرخان قشقایی را برای مذاکره خدمت میفرستم، خدا به همه رحم بفرماید. ایام به کام باد.»
اما نامه دیر هنگام آیتالله کاشانی کمکی به مصدق نکرد و دولت او در اثر کودتای آژاکس در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ سقوط کرد و حکم نخستوزیری که شاه قبل از خروج از ایران برای ارتشبد فضلالله زاهدی صادر کرده بود، به اجرا درآمد.
دادخواست کودتا
با گذشت بیش از هفت دهه از این کودتای آمریکایی - انگلیسی و مغفول ماندن ابعاد پیدا و پنهان این جنایت سیاسی و اجتماعی، جمعی از حقوقدانان کشور با نوشتن دادخواست کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ درصدد بر آمدند تا حقوق از دست رفته مردم طی ۷۱ سال گذشته و ضرر و زیان عظیم مادی و غیرمادی ناشی از این کودتا را در قالب دادخواستی حقوقی در دستگاه قضایی کشور به جریان بیندازند.
دکتر بیژن پیروز از حقوقدانان کشورمان تهیه دادخواست مذکور را واکنشی حقوقی به جنگ حقوقی آمریکا علیه ایران دانست که بیش از یک دهه قبل توسط نمایندگان تندروی جمهوریخواه کنگره این کشور شروع شد و توسط دیوان عالی آمریکا اجرا شد.
به گفته وی، این دادخواست توسط جمعی از حقوقدانان کشور تهیه شد و در مراسمی که در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۳ در محل لانه جاسوسی آمریکا برگزار شد، مورد بحث و بررسی شخصیتهای حقوقی و سیاسی قرار گرفت.
شروع ماجرا
دولت فدرال ایالات متحده آمریکا علاوه بر تصویب قانون «مسؤولیتپذیر کردن تروریسم» در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما در سال ۱۹۹۶ موادی از قانون «مصونیت دولتهای خارجی مصوب سال ۱۹۷۶» را هم اصلاح کرد.
بر اساس این قانون اشخاص آمریکایی آسیب دیده از حملات تروریستی در هر جای دنیا و یا بازماندگان آنها میتوانند در محاکم آمریکا علیه دولتهایی که حامی عملیات تروریستی هستند شکایت کنند و وزارتخانههای خزانهداری و امور خارجه آمریکا نیز فهرست دولتهای حامی تروریسم را مشخص میکنند. طبق نظر رژیم آمریکا، جمهوری اسلامی ایران از سال ۱۹۸۳ در این لیست قرار گرفت و دعاوی بسیاری علیه کشورمان در دادگاههای آمریکا مطرح شد و دادگاههای مذکور برخلاف قواعد حقوق بینالملل، به صرف یک ادعای اثبات نشده، احکام سنگینی علیه کشورمان صادر کردند که حجم این احکام به دهها میلیارد دلار رسیده است.
واکنش مقامات سیاسی و دیپلماتیک ایران در این جنگ حقوقی محدود به رفتار منفعلانه و حضور نیافتن در دادگاههای آمریکا به خیال مشروعیت نبخشیدن به نقض مصونیت دولتها توسط دولت آمریکا بوده است.
به اذعان برخی پژوهشگران سیاسی کشور لابی صهیونیستی با سیطره کامل بر دستگاه حاکمه آمریکا و با ماموریت دادن به موساد، افرادی که کمترین تمایلی به دریافت ویزای آمریکا یا برخورداری از سایر امتیازات پیشبینی شده داشته باشند در سراسر دنیا شناسایی شده و با تامین بخشی از هزینههای آنان به داخل خاک آمریکا انتقال داده میشوند تا در ایالتهای مختلف این کشور به دادگاههای قضایی رفته و علیه ایران شکایت کنند. استمرار این وضعیت موجب قطور شدن حجم پروندههای قضایی علیه کشورمان شده است.
این در حالی است که ورود آمریکا به ایران به دعوت مقامات وقت انگلیس در ایران از تاریخ ۱۶ آذر ۱۳۳۲ آغاز شد و حضور مستشاران، مهندسان، کارگران و نظامیان آمریکایی به ایران موجب بروز جنایتها، اقدامات وقیحانه و اذیت و آزار و شکنجه ایرانیان بسیاری توسط شهروندان آمریکایی در ایران شد.
مقامات وقت آمریکا برای کوبیدن میخ استثمار بر تابوت ایران شروع به اذیت و آزار و شکنجه و کشتار مردم بیپناه و مستضعف ایران کردند. نمونه این جنایت خاطرهای است از فرهاد نیکوخواه معاون وزیر اطلاعات و جهانگردی رژیم پهلوی. او به نقل از دکتر شافنر رییس بیمارستان انگلیسیهای اصفهان داستانی واقعی نقل کرد. او تعریف کرد: «یک زن روسپی ایرانی را به اردوگاه آمریکاییها بردند و ۶۰ نفر به او تجاوز کردند. چند روز قبل سه سرباز آمریکایی این زن را به بیمارستان ما آوردند، او تقریبا مرده بود.»
این جنایت صحنهای تلخ از میلیونها نفرساعت سریال هولناک و غیراخلاقی از جنایات رژیم آمریکا در ایران است.
دکتر بیژن پیروز در تشریح آثار سیاسی و اقتصادی احکام قضایی دادگاههای آمریکا علیه ایران، گفت: «آمریکاییها روی اموال ایران در سراسر دنیا claim (ادعا) گذاشتند و حالا ما هم میخواهیم روی اموال دولت آمریکا counterclaim (ادعای متقابل) کنیم. حتی ممکن است در این قضیه مقامات سیاسی دو کشور بعدها با یکدیگر معامله هم بکنند، اما بنده به وجه سیاسی آن کاری ندارم بلکه ضرورت حقوقی و قضایی آن خیلی جدی احساس میشد و حالا با دادخواست مطرح شده، وارد روند قضایی و حقوقی میشویم.
ماجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علاوه بر آن که موجب دستگیری و سقوط دولت وقت و قانونی ایران شد و خسارتهای مادی و غیرمادی فراوانی متوجه مردم و دولت ایران کرد، موجب به شهادت رسیدن انسانهای بیگناهی شد که حق و حقوقشان اصلا مورد توجه قرار نگرفت.
در کتابهایی که نویسندگان آمریکایی درباره ماجرای کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نوشتند، به طور رسمی اعتراف کردند که حتی در این ماجرا افراد و مقامات ایرانی را کشتند و سر افرادی را هم بریدند علاوه بر آن افراد زیادی را بدبخت کرده و به خاک سیاه نشاندند و یک کشور به بزرگی ایران بها و هزینه بسیار سنگینی داد.
علاوه بر آن سرنوشت سیاسی ایران با این اقدام خصمانه و خرابکارانه دولت وقت آمریکا دستکاری و به کلی تغییر کرد که خسارتهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی بیشماری به ایران زد. همه اینها باید در دادگاههای ایران محاسبه شود و معادل ارزی آن به عنوان غرامت از دولت آمریکا طلب شود و فرآیند پیچیده و طولانی حقوقی و قضایی دارد اما بالاخره باید کار از یک جا شروع میشد.
اگر هزینههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ جمع زده شود و معادل ارزی آن محاسبه شود، یک claim (ادعا) چند تریلیون دلاری علیه دولت آمریکا تشکیل میشود.»
به باور محمدمهدی عبدخدایی، آمریکا با سوء استفاده از اختلافات ملیها و مذهبیها به رهبری دکتر مصدق و آیتالله کاشانی، دست روی اختلافات آنان گذاشت و موجسواری کرد.
وی بر این اعتقاد است که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در اتاق فکر انگلیسیها پخت و پز شد.
دبیرکل جمعیت فداییان اسلامی ادامه داد: «کرمیت کیم روزولت جونیور نوه تئودور روزولت رییسجمهور اسبق آمریکا به عنوان فرمانده عملیات، نقشه کودتا را اجرا کرد.
دبیرکل جمعیت فداییان اسلام سپس به نقش مراجع عظام تقلید در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پرداخت و گفت: «آیتالله بروجردی بعد از بازگشت شاه به ایران در تاریخ ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به او تلگرام تبریک فرستاد. چرا؟ چون اگر در ایران کمونیسم حاکم میشد در ایران کشتار وسیعی اتفاق میافتاد. این اقدام آیتالله بروجردی به نظر بنده بسیار هوشمندانه بود. وی ادامه داد: مراجع عظام تقلید بصیرت بالایی در تشخیص فتنهها دارند.
اکنون نیز در عراق آیتالله سیستانی با بصیرت عمیق و کاملا هوشیارانه عراق را اداره میکند. البته بصیرت مراجع و علمای بزرگ شیعه ریشه در تاریخ دارد. به طور مثال آیتالله سید محمدحسن شیرازی معروف به میرزای بزرگ در قضیه جنبش تحریم تنباکو چه کرد؟ یا آیتالله شیخ عبدالکریم حائری بنیانگذار حوزه علمیه قم در نامهای که در سال ۱۳۱۴ خطاب به رضا خان نوشت و از او خواست: «به یهودیها ویزا نده، توطئه میکنند.» یا حضرت آیتالله سید روحالله موسوی خمینی با آگاهی و بصیرت کامل به جنگ رژیم پهلوی رفت و نظام پادشاهی ایران را نابود کرد یا حضرت آیتالله سید علی خامنهای اگر بصیرت و آگاهی کافی نداشت آیا میتوانست کشور را طی چهار دهه گذشته به خوبی اداره کند؟ هر چند که ممکن است مردم کمتر به هوش و بصیرت سیاسی بزرگان مراجع و حوزههای علمیه توجه داشته باشند.
عبدخدایی متذکر شد: «اشکال دکتر مصدق این بود که متوجه جنگ زرگری سران نظام سرمایهداری و اختلافات سوری و ظاهری آنان نبود. ایشان خیال میکرد میتواند از اختلاف آمریکا و انگلیس استفاده کند و به وسیله آمریکا، انگلیس را از ایران بیرون کند در حالی که پیوند این دو کشور بسیار عمیق بود.
دبیرکل جمعیت فداییان اسلام با بیان اینکه «مطالعه هیچ شخصیت بزرگی که بر مقدرات کشور حاکم است یا تاثیر دارد، نباید تعطیل شود»، گفت: «طرح چهارم ترومن و تمدید حضور مستشاران آمریکایی در ایران با امضای دکتر محمد مصدق انجام شد. چرا؟ نباید از ایشان بت ساخت همچنان که از هیچ شخصیت سیاسی دیگری هم نباید بت ساخت بلکه باید با ذکر وفاداریها و عِرق ملی آنان نسبت به تاثیر تصمیمات و سیاستهایی که موجب سوء استفاده انگلیس و آمریکا در ایران و راه انداختن غائله کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ شد، بدون جهتگیری سیاسی، بررسی تخصصی و کارشناسی داشت.»
خسرو معتضد
خسرو معتضد پژوهشگر تاریخ معاصر ایران نیز به سابقه حضور آمریکا در صحنههای بینالمللی و چگونگی جایگزینی این کشور به جای انگلستان در ایران پرداخت و گفت: «حضور آمریکا در عرصههای بینالمللی تا اواخر سال ۱۳۲۰ چندان مشهود نبود اما بعد از واقعه «پرلهاربر» حضور پررنگی در صحنههای جهانی یافت. ژاپن در اواخر سال ۱۳۲۰ به پرلهاربر از مجمعالجزایر هاوایی که از مستعمرههای انگلستان بود حمله کرد و آمریکا در حمایت از انگلستان با ژاپن وارد جنگ شد.
در جنگ جهانی دوم نیز آمریکا در حمایت از انگلستان در برابر آلمان نازی، قانون وام و اجاره را به اجرا گذاشت. این قانون تامین مالی کلیه زیرساختها و نیازهای اقتصادی انگلستان که در جنگ جهانی دوم نابود شده بود را تامین کرد. انگلستان در عوضِ این کار، با آمریکا توافق کرد تا پایگاهها و مستعمرههایش را به آمریکا واگذار کند. به دنبال این توافق ۵۰ پایگاه انگلیس در منطقه خاورمیانه و جهان به آمریکا واگذار شد.
یکی از این پایگاهها، ایران بود بنابراین آمریکا بدون اجازه ایرانیان و تنها به دعوت انگلیسیها با ۳۰ هزار مهندس، کارگر و نیروی نظامی وارد ایران شد و در شهر اندیمشک مستقر شد. آمریکا در این شهر کارخانه کوچکی بنا نهاد که اسمش را «لیتل دیترویت» گذاشت. در این کارخانه خودروهای نظامی سبک، کامیون و هواپیما مونتاژ میشد. آمریکاییها در دزفول و خرمشهر نیز پایگاه هوایی ساختند.
در روزنامههای کیهان، ایران و اطلاعات دوران پهلوی پسر اخبار جنایات آمریکاییها چاپ شد. یا در کتابی که شکایات ایرانیان را گردآوری و چاپ کرده است، شرح جامعی از جنایتهای سربازان آمریکایی در ایران منتشر شده است. طبق گفته نویسنده این کتاب، سربازان آمریکایی از سال ۱۳۲۰ به این سو در ایران جنایتهای فراوانی از جمله زیر گرفتن مردم با جیپ کامنکار، انداختن شهروندان ایرانی زیر چرخ نفربر و شنیِ تانک یا قتل با گلوله و سایر لوازم را مرتکب شدند. بچهها و والدینشان را به اتهام جاسوسی میزدند و شکنجه میکردند.
خاطرهای از ارباب فتحالله که شهروندی قمی بود در مجله «خواندنیها» چاپ شد. او در این خاطره شرح کاملی از شکنجههایی که آمریکاییها نسبت به او مرتکب شدند، داده است. قضیه از این قرار بود که به دلیل شباهت ظاهری ارباب فتحالله به ژاپنیها به عنوان جاسوس دستگیر و تا مدتها شکنجه شد. در امیرآباد زندانی شد و بعد به شهر دیگری منتقل شد و دست آخر به تلاویو اسراییل منتقل شد و تحت بدترین شکنجهها قرار گرفت تا به جاسوسی برای ژاپنیها اعتراف کند.
محمد خوشچهره استاد برجسته دانشگاه تهران نیز به بررسی آثار و تبعات سیاسی - اجتماعی کودتای آمریکایی - انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران پرداخت و گفت: «ممکن است بسیاری از ایرانیان نسبت به علل و عواملی که موجب کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، عزل دکتر محمد مصدق از نخستوزیری، بازگشت قدرت به شاه و محکم شدن پای آمریکاییها و انگلیسیها در ایران و تبعات منفی بعدی آن یا بیاطلاع باشند یا اطلاع سطحی داشته باشند.
در این کودتا به ایرانیان و سرنوشت کشور اجحافات و ظلمهای زیادی شد که تا امروز هیچ کس به آنها نپرداخته است از این رو تهیه دادخواست کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ از سوی جمعی از حقوقدانان کشور میتواند شروع خوبی برای احقاق حقوق از دست رفته و مقابله با ظلم و ستم دهها ساله دشمنان ایران و راس آنها آمریکاییها باشد.
خسارتهایی که ایران طی بیش از ۷۰ سال گذشته از آمریکا دیده تقریبا بیشمار است. بخش کوچکی از اجحاف و تعدیهایی که آمریکاییها در ایران مرتکب شدند شامل اعمال تحریم های ناروا و ظالمانه به ویژه بلوکه کردن دارایی های بجا مانده رژیم پهلوی که در امریکا بود و هدف قرار دادن سکوهای نفتی ایران در جنگ تحمیلی، زدن هواپیمای ایرباس مسافربری ایران بر فراز خلیجفارس با ۲۹۰ مسافر و فروش جنگافزارهای شیمیایی و نظامی به صدام و آثار زیست محیطی و انسانی استفاده عراق از این سلاحها بخش کوچکی از جنایتهای بیرحمانه آمریکاییها علیه ایرانیان است.
حداقل تاثیر تهیه دادخواست کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و برگزاری نشستی با همین عنوان در لانه جاسوسی آمریکا در تهران، ایجاد حساسیت علیه جنایتهای آمریکاییها در ایران و توجه نظام به وظیفه خود در ارتقا سطح آگاهی و بینش عمومی که اکنون از آن کم بهره و در برخی اوقات بی بهره است، کنار زدن نقاب امریکا، تبیین خباثت های هیات حاکمه امریکا، نقش تعیین کننده صهیونیستها در تمشیت امور داخلی امریکا، اعمال بسیاری از دیدگاهها و منویات رژیم صهیونیستی از طریق زبان و منطق امریکا و ایجاد حساسیت علیه جنایتهای امریکایی ها در ایران طی حدود هشت دهه گذشته است. این دادخواست شروعی برای تنویر افکار عمومی و آگاهی دادن به نسل جوان است.403101/ایسنا
دیدگاه ها