ادبیات فارسی همواره محملی برای عرض ارادت و علاقه شاعران به ساحت کبریایی رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(علیهمالسلام) بودهاست اما عرض ارادت شاعران و ادیبان بزرگ ایرانی به محضر قدسی امام رضا(ع) حکایت دیگری دارد. از آنجا که حرم مطهر این امام همام در خاک ایران قرار دارد، اهالی شعر و ادب فارسی هم به ایشان تعلق خاطر بیشتری دارند. در آستانه سالروز شهادت جانگداز امام هشتم شیعیان، حضرت علی بن موسیالرضا(ع) از آثار چند شاعرِ کهن و معاصر ادبیات فارسی یاد کردهایم که ارادتشان به امام رضا(ع) و زیارت بارگاه نورانی ایشان را در قالب شعر ماندگار کردهاند.
همواره رهش مسیر حاجت
حکیم سنایی غزنوی، شاعر بزرگ قرن ششم هجری را باید اولین شاعر فارسیزبان دانست که اولین شعر رضوی را سروده است. سنایی که در وارد کردن عرفان و تصوف به شعر فارسی هم پیشگام است، در سرودن شعر در وصف امام رضا(ع) هم پیشرو است. او در قصیدهای مفصل و بالابلند حرم امام رضا(ع) را حرم دین دانسته و پناه گرفتن در دامان این امام را راهی برای نجات از کفر معرفی کرده است:
دین را حرمیست در خراسان/ دشوار تو را به محضر آسان/ از معجزههای شرع احمد/ از حجتهای دین یزدان/ همواره رهش مسیر حاجت/ پیوسته درش مشیر غفران/ چون کعبه پر آدمی ز هر جای/ چون عرش پر از فرشته هزمان/ هم فرّ فرشته کرده جلوه/ هم روح وصی درو به جولان/ از رفعت او حریم مشهد/ از هیبت او شریف بنیان/ از دور شده قرار زیرا/ نزدیک بمانده دیده حیران/ از حرمت زائران راهش/ فردوس فدای هر بیابان.
سوی خراسان شدنم نگذارند
خاقانی شروانی، شاعر بزرگ قرن ششم در منطقه آذربایجان که با نظامی گنجوی، همعصر و دوست بوده، در زندگیاش در آرزو و حسرت رسیدن به خراسان و زیارت امام رضا(ع) ماند و هربار که میخواست راهی خراسان شود، مانعی سر راهش به وجود آمد. خاقانی در یکی از قصایدش از اینکه نتوانسته به خراسان برود، گله و شکایت میکند:
«چه سبب سوی خراسان شدنم نگذارند/ عندلیبم به گلستان شدنم نگذارند/ نیست بستان خراسان را چون من مرغی/ مرغم آوخ سوی بستان شدنم نگذارند/ عیسی ام منظر من بام چهارم فلک است/ که به هشتم در رضوان شدنم نگذارند».
این شاعر در قصیدهای دیگر از آرزوی رفتن به خراسان و زیارت حرم امام هشتم(ع) اینطور میگوید:
«رهروم مقصد امکان به خراسان یابم/ تشنهام مشرب احسان به خراسان یابم/ گرچه رهرو نکند وقفه من و موقف از آنک/ کشش همت اخوان به خراسان یابم/ درد دل دارم از ایام و بتر آنکه مرا/ نگذارند که درمان به خراسان یابم...».
رضا بودش آیین
عبدالرحمن جامی، شاعر بزرگ قرن نهم هجری و ملقب به خاتمالشعراست. او دهها کتاب و رساله به نظم و نثر فارسی و عربی دارد و کتاب «بهارستان» که به تقلید از گلستان سعدی نوشته شده، از مهمترین آثار اوست. جامی نیز از شاعرانی است که به ساحت امام هشتم، حضرت رضا(ع) عرض ارادت کرده و در وصف ایشان شعری سروده است:
«سلام علی آل طه و یس/ سلام علی آل خیرالنبیین/ سلام علی روضه حل فیها/ امام یباهی به الملک و الدین/ امام به حق شاه مطلق که آمد/ حریم درش قبلهگاه سلاطین/ شه کاخ عرفان گل شاخ احسان/ در درج امکان مه برج تمکین/ علی بن موسیالرضا کز خدایش / رضا شد لقب چون رضا بودش آیین/ ز فضل و شرف بینی او را جهانی/ اگر نبودت تیره چشم جهانبین/پی عطر روبند حواران جنت/ غبار درش را به گیسوی مشکین/ اگر خواهی آری به کف دامن او/ برو دامن از هرچه اوست پرچین».
باغ قدر و رفعتش...
به قرن دهم هجری که میرسیم، نام شمسالدین محمد وحشی بافقی، شاعر نامدار یزدی میدرخشد؛ وحشی بافقی از غزلسراهای بزرگ ادب فارسی است و دیوان شعرش بیش از 9هزار بیت شعر در قالبهای مختلف مانند قصیده، رباعی، مثنوی، ترکیببند و ترجیعبند دارد. وحشی بافقی هم از جمله شاعرانی است که در یکی از قصیدههایش از امام رضا(ع) یاد کرده است:
تا شنید از باد پیغام وصال یار، گل/ بر هوا میافکند از خرمی دستار، گل/ گر نمیآید ز طوف روضه آل رسول/ چیست مهر آل کآورده ست بر تومار ،گل/ نخل باغ دین، علی موسی بن جعفر را که هست/ باغ قدر و رفعتش را ثابت و سیار، گل/ نخل اگر از موم ،سازی در ریاض روضهاش/ گردد از نشو و نما سرسبز و آرد بار، گل/ ای که دادی دانه انگور زهرآلودهاش/ کِشت کن اکنون به گلزاری که باشد بار، گل.
دیوان عشق
شاعر، عارف و دانشمند ایرانی در قرن دوازدهم هجری که در اصفهان متولد شد، محمدعلی حزین لاهیجی است. او از آخرین شاعران بزرگ سبک هندی به شمار میرود و از آثار او میتوان به دیوان اشعار، تذکره شعرا، سفیر دل و حدیقه ثانی اشاره کرد. حزین لاهیجی چند قصیده در وصف امام رضا(ع) سروده است و در یکی از قصایدش میخواهد پس از مرگ، در خاک توس، در نزدیکی امام هشتم(ع) به خاک سپرده شود:
خواهم تن شکسته سپارم به ارض توس/ گردد چو خاک، خاکِ درِ بوالحسن شود/ آن را که شوق کعبه کویت ز جا برد/ هر قطرهای در آبله، درّ عدن شود/ فردا دهم به طرهّ حورانش ارمغان/ گردی اگر ز کوی تو عطر کفن شود/ نو کردهام به نام تو دیوان عشق را/ تا حشر نام من نتواند کهن شود.
حریم حرم
محمدتقی بهار، ملقب به ملکالشعرا، شاعر نامدار خراسانی از جمله شاعرانی است که در اشعار مختلفی به ائمه اطهار(علیهمالسلام) عرض ارادت کرده است. از جمله در قصیدهای که بعد از واقعه هولناک به توپ بسته شدن حرم امام رضا(ع) توسط نیروهای روس سروده است، با لحنی غمبار و دردناک اینگونه میگوید:
بوی خون ای باد از توس سوی یثرب بر/ با نبی برگو از تربت خونین پسر/ عرضه کن بر وی کز حالت فرزند غریب/ وان مصیبتها آیا بودت هیچ خبر؟/ هیچ دانی که چه بوده ست غریبان را حال/ یا چه رفته است غریبالغربا را بر سر/ چه رسیده است از این دیونژادان شریر/ بر حریم حرم پادشه جن و بشر/ ستمی کردند اینان به جگرگوشه تو/ که ز شرحش چکد از دیده مرا خون جگر/ ای عجب! با پسران نبی و آل علی(ع)/ آسمان کینه دیرین را بگرفت از سر/ ای عجب! آل علی را کشد و از پس مرگ/ مدفنش را کند از توپ عدو، زیر و زبر.
یا علی موسیالرضا دریاب!
مهدی اخوان ثالث، متخلص به میم.امید از شاعران برجسته معاصر، چند شعر در بیان ارادتش به ساحت امام رضا(ع) سروده که یکی از مشهورترین آنها شعری با نام «یا علی بن موسیالرضا» است. بخشی از این شعر که در مهرماه 1361 سروده شده، از این قرار است:
ای علی موسیالرضا/ ای پاکمرد یثربی در توس خوابیده/ من تو را بیدار میدانم/ زندهتر، روشنتر از خورشید عالمتاب/ از فروغ و فرّ شور و زندگی سرشار میدانم/ گرچه پندارند دیری هست، همچون قطرهها در خاک/ رفتهای در ژرفنای خواب/ لیکن ای پاکیزهباران بهشت، ای روح عرش، ای روشنای آب/ من تو را بیدار ابری پاک و رحمتبار میدانم/ ای چو بختم خفته در آن تنگنای زادگاهم توس/ من تو را بیدارتر از روح و راح صبح، با آن طره زرتار میدانم/ ای جوانی و جوان جاودان، ای پور پاینده/ این غمین همشهری پیر غریبت را، دلش تاریکتر از خاک/ یا علی موسیالرضا دریاب.
در حسرت طواف تو
نام شهریار شعر معاصر که میآید، شعر معروف «علی ای همای رحمت» به ذهن خطور میکند. این شاعر بزرگ در اشعار مختلف ارادت و شیفتگیاش را به اهل بیت(علیهمالسلام) نشان داده است. شهریار در وصف امام هشتم(ع) هم شعری دلنشین دارد که به چند بیت آن اشاره میکنیم:
دلها که آرزوی امام رضا کنند/ گویا زیارت علی مرتضی کنند/ در حسرت طواف تو ای آشیان قدس/ دلهای پر شکسته چه پرها که وا کنند/ آنجا طلای گنبد و گلدسته کیمیاست/ وز کیمیای آن مس قلبت طلا کنند/ یک کاروان شوق به سودای مشهدند/ کان صحن را به شور و نوا نینوا کنند/ ما را جواب کرده طبیبان و میرویم/ آنجا که دردها به دعایی دوا کنند/ بیگانه را کجا خبر از لذت حضور/ اینها حکایتی است که با آشنا کنند/ سودای اهل بیت دهد سود عاقبت/ سوداگردان معامله گو با خدا کنند.
دیدگاه ها