گندمی/صدای زنگ زده اش مثل ناقوس مرگ در گوشم می پیچد. در حالی که صورتش خیس اشک است، دست هایش را رو به آسمان می گیرد و بلند فریاد می زند:« خدایا چه کسی جوابگوی مرگ بچه های بی گناه من است؟» همان طور که شیون و لابه می کند، از داخل یک پلاستیک کهنه، لباس دختر بچه یک ساله اش را در می آورد و در دست دیگرش اعلامیه ای را می گیرد که روی آن نوشته شده است: «بنیامین و مشکات مظلومانه پر کشیدند.» زن جوان از شدت بغض و گریه، نفسش بند آمده است و کلمات یاری اش نمی کند؛ آستین مانتوی مرا می کشد و به سختی می گوید: «خانم ببین! پسرم سه ساله بود و دخترم فقط یک سال داشت.» دوباره صدای ضجه هایش بلند می شود، طوری که وسط کوچه ای که سیلاب، مصیبت را بر آن آوار کرده است، صدای فریادهایش، سیاهی کوچه را بیشتر نمایان می کند. این جا محله سپاه 69 است؛ محله ای که در وقوع سیل 26 اردیبهشت ماه بیشترین میزان خسارت را متحمل شد. به گزارش «خراسان»، حالا پس از گذشت یک ماه به این جا آمده ایم، اما ردپای سیل و آثار خرابی زیر وعده های بعضا محقق نشده مسئولان همچنان در جای خود باقی مانده است.
گلایه از روند پرداخت وام ها
ابتدای ورودم به محله سیل زده سپاه 69، با دو مرد سالمند حدود 65 ساله و 70 ساله ای مواجه می شوم که داخل کوچه با هم مشغول صحبت هستند. به سمت آن ها می روم. مرد 70 ساله ای که خودش را کارگر ساختمانی معرفی می کند، نفسی از سر خستگی می کشد و می گوید: «وعده زیاد دادند، اما عمل نکردند. گفتند 10 میلیون معیشتی برای خرج و مخارج از کار افتادگی شما می دهیم، اما ندادند. 100 میلیون وام هم قرار بود به خانه های همکف بدهند، هنوز به من یک ریال پرداخت نکرده اند. فقط برای وام خودرو 10 میلیون تومان به من دادند. مدام امروز و فردا می کنند. بنیاد مسکن می گوید چشم، آن یکی می گوید چشم. آقای مخبر هم وقتی این جا آمد به ما وعده داد که ظرف 48 ساعت مشکل همه شما حل می شود، اما نشد.» پیرمرد مرا به داخل خانه اش هدایت می کند تا شرایط زندگی او را از نزدیک ببینیم. دیوارهای خانه همچنان پر از رطوبت، کف خانه فرونشست کرده و بوی رطوبت و تعفن محیط خانه را فرا گرفته است. محیط خانه با اسباب و وسایل درب و داغان، شبیه دخمه های یک نقطه پرت و دور افتاده شده است. از خانه پیرمرد خارج می شوم و به داخل کوچه می روم. جمعی از افراد محله دور هم جمع شده اند. مرد جوانی که اهالی او را نماینده خود معرفی می کنند، از وعده های تحقق نیافته مسئولان اظهار گلایه می کند و مدعی می شود: «به مستاجران قرار بوده 100 میلیون تومان بدهند، اما از این 100 میلیون تومان، 4 میلیون سودش را برداشتند و 96 میلیون تومان پرداخت کردند. تازه پرداخت وام مستاجرها را هم از هفته پیش شروع کردند که برای آن هم مانع گذاشتند ضامن کارمند بیاورید. وام خودروها هم تصویب شده است. مثلا برای خودرویی که 50 میلیون خسارت دیده، 20 میلیون تومان پرداخت کرده اند، در حدی که کار ما را راه بیندازند.» مرد جوان سرش را به نشانه افسوس تکان می دهد و سپس می گوید: «برای وام های مسکن هم می گویند دیگر بودجه نداریم. باید این ها را لیست کنیم و به ستاد بحران در تهران بفرستیم تا ستاد بحران تصویب کند و بودجه را به ما بدهد تا بتوانیم به شما پرداخت کنیم که این هم کمی زمان می برد. از وام متوفیان و وام معیشتی هم که قرار بود 10 میلیون تومان بدهند، خبری نیست. می گویند به ما همه چیز داده اند و این بیشتر ما را آتش می زند.» زن میان سال دیگری که در میان جمع حضور دارد، تن صدایش را بلند می کند و با لحنی شبیه فریاد می گوید: «می گویند به سپاه 69 خیلی رسیدند. حتی اقوام خودمان زنگ می زنند و می گویند پول زیادی به شما پرداخت کرده اند درحالی که این طور نیست، اگر پول می دیدیم که خانه هایمان را درست می کردیم.» مرد جوان دیگری نیز حرف های او را قطع می کند و می گوید: «75 مستاجر داریم شاید به 15 یا 20 نفر وام داده اند. 96 میلیون تومان وام با قسط ماهی یک میلیون و 600 هزار تومان داده اند در حالی که الان خیلی ها بیکار هستند. به کسانی هم که خانواده متوفی بودند وام ندادند.»
همه این ها در حالی است که روزنامه خراسان در 10 خرداد امسال گزارشی تحت عنوان «رنج، همچنان همنشین سیل زدگان!» منتشر کرد که در آن فرماندار مشهد وعده داده بود که «تا پایان هفته وام ها تعلق می گیرد و از الان داریم حواله هایش را می دهیم و به بانک هم اعلام کرده ایم یک روزه به آن ها وام بدهد.»
شکایت از وضعیت اسکان
بیشتر اهالی از بوی رطوبتی که در فضا وجود دارد، اظهار گلایه می کنند، طوری که ماندن در خانه هایشان برای آن ها غیرقابل تحمل شده است و ترجیح می دهند مکانی برای اسکان موقت برای آن ها در نظر گرفته شود. یکی از اهالی محله که مرد سالمندی است، در این باره می گوید: «تا چند وقت پیش یک غذایی در محل اسکان موقت به ما می دادند، اما الان خبری از آن نیست. هر لحظه به ما می گویند از این جا بروید. من هم می گویم خانه ما قابل سکونت نیست و بوی گند رطوبت می دهد. کف خانه نشست کرده است و دیوارها هنوز رطوبت دارد. الان من با این شرایط که حدود یک ماه است که بیکارم، با هشت نفر نان خور کجا بروم؟» پسر جوانِ پیرمرد حرف هایمان را قطع می کند و می گوید: «وام نمی خواهیم بیایند همین خانه ها را خودشان بازسازی کنند.» مرد میان سال دیگری در این باره می گوید: «مکانی برای اسکان داده اند که هر روز صبح می گویند که کلیدها را بدهید و افراد با اصرار و پافشاری آن جا مانده اند. فکر می کنم حدود 10 تا 15 روز است که دیگر غذا هم نمی دهند.»
اخطار قطعِ آب، برق و گاز به علت پرداخت نکردن بدهی!
مشغول صحبت با اهالی محله هستیم که متوجه حضور مامور گاز می شوم. درحالی که مامور گاز به شدت بر در خانه ها می کوبد، یکی از اهالی با عصبانیت به مامور گاز می گوید: «فعلا دست از سر سیل زده ها بردارید. الان پول شان کجا بوده که به شما بدهند. بدبخت ها الان ندارند حداقل این یک ماه را دست بردارید.» پیرمردی از میان جمع در این باره می گوید: «بدهی آب ، برق و گاز دارم. دیشب برای من پیامک آمده که به علت بدهی برق را قطع می کنیم، در صورتی که از وقتی که سیل آمده است برق خانه ام به آن صورت روشن نیست، اما همه دیوارها اتصال دارد و کنتور یکسره در حال کار است.» او ادامه می دهد: «روز دومی که سیل آمده بود، به علت بدهی آب ما قطع شد در حالی که زندگی ما پر از گل بود. این را به چه کسی بگوییم؟»
گلایه از وضعیت کوچه و توزیع مواد غذایی تاریخ گذشته
هر چند از حجم گل و لای و خرابی های روز اول خبری نیست، اما شرایط ظاهری کوچه چندان مساعد نیست. زن میان سالی از اهالی محله در این باره می گوید: «برای کوچه کاری نکردند، فقط همان اول که پر از گِل بود، گل و لای را شستند. الان هم تا دلت بخواهد مگس و پشه در کوچه هست.» مرد جوان دیگری نیز می گوید: «برای کوچه کاری نکردند و هنوز فاضلاب ها پر است.» از گلایه ها درباره وضعیت کوچه که بگذریم، برخی از اهالی محله ادعاهایی دارند که نسبت به آن اظهار گلایه می کنند. یکی از افراد محله که مرد جوانی است مدعی می شود: «برخی ها مانع خیرینی می شدند که کمک می کردند. یک سری اقلام را این جا خالی کردند و به دست مردم اصلا نرسید.» مرد جوان دیگری در ادامه صحبت های او نیز ادعا می کند: «حتی مرغ دادیم که برای ما درست کنند، مرغ هایمان را به ما ندادند. در برخی از موارد مواد غذایی تاریخ مصرف گذشته برای ما می آوردند.»
روایتی تلخ از مرگ 2 کودک
زن جوان که 31 سال دارد، در روایت خود از مرگ دو فرزندش در ماجرای سیل می گوید: «یک باره شیشه های پایین پنجره شکست و سیلاب از زیر در وارد خانه شد. به همسرم زنگ زدم که به خانه بیاید، اما او هم بین راه موتورش را آب برده بود و نتوانست خودش را برساند.» همان طور که بغضی بی رحمانه به او هجوم آورده است، ادامه می دهد: «با بچه ها روی اپن آشپزخانه رفتیم، اما آب تا زیر گردن من آمد و فقط سر بچه ها بیرون از آب باقی مانده بود تا این که روی آب شناور شدیم. بچه ها را روی شانه ام گذاشته بودم و آن ها موهای من را گرفته بودند و جیغ می زدند. خودم را به پنجره رساندم و پشت بچه ها را گرفته بودم، اما دیگر بچه ها به من دست شان را نشان نمی دادند و صدایشان در نمی آمد.» حرف هایش که به این جا می رسد، اشک از گونه هایش سرازیر می شود. انگار رمق حرف زدن هم ندارد، اما به سختی می گوید: «می گفتند موقع احیا از دهان بچه ای که مرده بود، گل بیرون می آمده است. دنده فرزند کوچکم هم شکست، اما روی هیچ کدام از آن ها احیا جواب نداد.» یک باره صدای ضجه هایش در کوچه می پیچد. حالا خطابش به مسئولان است و می گوید: «کاری بکنید دیگر چنین اتفاقی نیفتد. بچه های من را به من برگردانید. من هیچ چیزی از هیچ کس نمی خواهم. هشت سال بود بچه دار نمی شدم. دو بچه پشت سر هم آوردم، اما نمی دانستم این خانه قبرشان می شود. شوهرم در پیک موتوری کار می کند، او اگر پول داشت که چنین خانه ای اجاره نمی کرد که برای بچه هایش این اتفاق بیفتد. من هر شب تا داد نزنم، خوابم نمی برد.» حرف هایش را قطع می کند و صدای گریه هایش را بلندتر. پس از گذشت زمان کوتاهی ادامه می دهد: «روز عید قربان ماهگرد فوت بچه های من است. فقط رفتند و آمدند و وعده دادند. یک وام 100 میلیونی برای مسکن دادند که به ما با ضامن و سفته 96 میلیون تومان دادند و حدود ماهی دو میلیون تومان باید برای قسط آن بدهیم. شوهر من پیک موتوری بوده است که در حال حاضر با این اعصابش نمی تواند کار کند که پول قسط را برگردانیم. هر چه پول در می آوریم باید پول روان پزشک بدهیم. با 100 میلیون تومان وام چه کار می شود کرد؟ یک خانه به ما بدهید که زندگی کنیم. هزینه کفن و دفن فرزندانم رایگان بود و گفتند شهرداری تقبل کرده است. برای وام هم گفتند باید نتیجه انحصار وراثت بیاید. حرف من این است برای جانی که رفته چه کار می شود کرد؟»
دیدگاه ها