پروندهای درباره زندهیادان دکتر عبدالحسین زرینکوب و دکتر عباس زریاب خویی که آثار کمنظیرشان همچنان از علاقهمندان دل میرباید
الهه آرانیان-روزنامه خراسان/ نادرهکارانِ فرهنگ و ادب این سرزمین تعدادشان کم نیست. در هر خطه از این خاک زرخیز، بزرگی برای اعتلای فرهنگ، تاریخ و ادبیات ایران برخاسته و عمر و جانش را در این راه صرف کرده تا نسلهای بعد با تکیه بر آثار و یادگارهایش مسیر آیندهشان را روشن کنند. دو تن از بزرگان فرهنگ و ادب معاصر ایران که با هم 12 سال تفاوت سنی دارند و تقریباً همدوره به حساب میآیند، استادان دکتر عبدالحسین زرینکوب و دکتر عباس زریاب خویی هستند؛ یکی از دیار لرستان و دیگری از آذربایجان غربی؛ هر دو از زرهای ناب فرهنگ و ادبیات ایران. آثار این دو چهره نامدار و ماندگار برای اهالی ادبیات، تاریخ و فلسفه از کتابهای مرجع و مهم است؛ آثاری که نهتنها با گذشت زمان گردی به رویشان نمینشیند، بلکه هر روز بر قدر و قیمتشان افزوده میشود. در ادامه، بیشتر از این دو شخصیت بزرگ خواهید خواند.
زرینکوب و کتابهای دلنشین اش
«از کوچه رندان»، «بحر در کوزه»، «دیدار با کعبه جان»، «با کاروان حلّه»، «پله پله تا ملاقات خدا» و...؛ نام هرکدام از این کتابها، از دل شعرهای کهن فارسی بیرون کشیده شدهاند. دکتر عبدالحسین زرینکوب، استاد فرهنگ، ادب و تاریخ معاصر ایرانی است که آثارش جایگاه والایی در میان اهل ادب و اندیشه دارد. او در 29 اسفند 1301 در بروجرد به دنیا آمد و در 24 شهریور 1378 دیده از جهان فروبست. یکی از جنبههای مهمِ تاثیرگذاری دکتر زرینکوب، نقد ادبی و تحلیل آثار کلاسیک ادب فارسی است. کتابهای او در این زمینه، مرجع و راهنمای دانشجویان و علاقهمندان به ادبیات فارسی است. کتاب «با کاروان حله» چند مقاله درباره شخصیتهای برجسته ادب کلاسیک فارسی از جمله رودکی، خیام، حافظ و ابنیمین فریومدی پیش روی مخاطب میگذارد. کتاب «دیدار با کعبه جان»، یکی از کتابهای خوشخوان درباره خاقانی شروانی، شاعر پیچیدهگوی قرن ششم هجری است. «بحر در کوزه» درباره اندیشه مولانا بحث میکند و تعدادی از تمثیلها و حکایتهای مولانا در مثنوی معنوی را شرح میدهد و «پله پله تا ملاقات خدا» هم از زندگی مولانا و تاریخ تصوف، به خواننده اطلاعاتی میدهد. اما یکی از آثار مهم ادبی دکتر زرینکوب که شاید کمتر به آن پرداختهشده، «حدیث خوش سعدی» است که تصویری از شیراز در روزگار سعدی از جمله طرز زندگی مردم شیراز، اخلاق حاکمان و حمله مغولها به این شهر به دست میدهد و زندگی سعدی از کودکی تا بزرگ سالی را روایت میکند. «از کوچه رندان» هم کتاب مشهور استاد زرینکوب در باب حافظ شیرازی، زندگی و غزلیات اوست که جزو کتابهای پرفروش ادبی هم هست. این روزها چاپ تازه کتابهای استاد زرینکوب را میتوانید در کتاب فروشیها پیدا کنید.
زریاب خویی؛ از خوی تا ماینز
«من در 15 ذی القعده 1337 هجری قمری به دنیا آمدهام. این تاریخ را دایی مرحوم من که تنها فرد باسواد در میان اقوام نزدیک ما بود در پشت قرآن خانوادگی نوشته بود و مطابق است تقریباً با بیستودوم تیر ماه 1298 هجری شمسی». این جملهها را استاد زریاب خویی در زندگینامه خودنوشت خود درباره زمان بهدنیا آمدنش نوشته است. استاد زریاب خویی، مورخ، ادیب، نسخهشناس، نویسنده و مترجم نامدار ایرانی بود. او پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در خوی، در سال 1316 برای تحصیلات حوزوی به قم رفت. زریاب در فلسفه شاگرد امام خمینی(ره) بود. بعد از آن به تهران رفت و دست روزگار او را به کتابخانه مجلس شورای ملی رساند و بعدها بورس مطالعاتی بنیاد هومبولت کشور آلمان به او تعلق گرفت. زریاب خویی در سال 1339 از دانشگاه یوهانس گوتنبرگ در شهر ماینز در رشتههای تاریخ و فلسفه درجه دکتری گرفت. او در دهه 40 شمسی به ایران آمد و در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران به تدریس تاریخ، ادبیات فارسی، فلسفه، ادبیات عرب و زبانشناسی مشغول شد. تالیفها و ترجمههای زندهیاد زریاب خویی وزن قابلتوجهی در حوزه فرهنگ، ادب و فلسفه دارند. از جمله مهمترین آثار این شخصیت بزرگ میتوان به این کتابها اشاره کرد: ترجمه کتابهای «تاریخ فلسفه» و «لذات فلسفه»، نگارش اطلس تاریخی ایران، تاریخ ساسانیان، نگارش مدخلهای بسیار در دانشنامه جهان اسلام و دایرةالمعارف بزرگ اسلامی. استاد زریاب خویی در 14 بهمن 1373 در 75 سالگی چشم از جهان فروبست.
دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی!
همانطور که گفته شد استادان زرینکوب و زریاب خویی همدوره و همعصر یکدیگر بودند و با هم مراودت بسیاری داشتند. در شماره 104 مجله بخارا یادداشتی با عنوان «خاموشی دریا»، نوشته دکتر عبدالحسین زرینکوب در وصف دکتر زریاب خویی منتشر شده است که بخشی از آن را میخوانیم: «هر قدر فاصله ما از آخرین دیدار با زریاب بیشتر میگردد غور ثلمهای که از فقدان او برای عالم علم حاصل شده است، بیشتر محسوس میشود. بعد از او کیست که دشواریهای بسیاری از مسائل علمی را به آن آسانی از پرده اصطلاحات و تعبیرات پیچیده بیرون آورد و آن ها را برای طالبان علم مکشوف، مفهوم و خارج از ابهام نماید؟ کیست بعد از او که یکتنه و در عین حال به عنوان مترجم و ادیب و منتقد و محقق و مورخ مورد قبول و تایید این همه داعیهداران یک عصر واقع گردد و این همه حریفان را به برتری خویش وادار به اذعان نماید»؟ استاد شفیعی کدکنی هم در شماره 104 مجله بخارا در یادداشتی درباره استاد عباس زریاب خویی اینطور نوشته است: «زریاب در شرایط فرهنگی عصر ما، شاید، والاترین مصداق کلمه «حکیم» بود؛ یعنی فرزانهای که بسیار خوانده است و بسیار آموخته و بسیار اندیشیده و از انبوه خواندهها و دانستههای خویش، منظومهای عقلانی برای تبیین جهان و فرهنگ ملی خویش تدارک دیده است و براساس این منظومه عقلانی و فرهنگی است که نگران پیرامون خویش است. به راستی دیگر، در کجای ایران باید جست مردی را که بتواند «شفاء» و «اشارات» ابنسینا و «اسفار» صدرالمتالهین و «شاهنامه فردوسی» و «صیدنه» ابوریحان بیرونی و «دیوان خاقانی» و فلسفه تاریخ ایران و تاریخ فلسفه ایران را در عالیترین سطوح ممکن تدریس و تحقیق کند و آن گاه که درباره گوته، شیلر، کانت، هگل، صادق هدایت و مهدی اخوان ثالث سخن میگوید سخنش از ژرفترین سخنها باشد؟ بهراستی که درماندهام، چه بگویم جز این که بگویم: دریغا زریاب و دریغا فرهنگ ایرانی»!
دیدگاه ها