زیبایی‌های عمیق و جذاب عاشورا را بشناسیم

1403/04/26 08:03
کد خبر: 718
کد نویسنده: 0
زیبایی‌های عمیق و جذاب عاشورا را بشناسیم

امام حسین (ع) در صفحه سیاه عاشورا، مظلومی است که کشته شده و باید بر او گریست؛ اما در صفحه سفید، مجاهد ظلم‌ستیزی است که زنده است و باید به او اقتدا کرد.

حمد اسفندیاری، عاشوراپژوه و نویسنده کتاب حقیقت عاشورا، در یادداشتی به تشریح زیبایی‌های روی داده در قیام حضرت سیدالشهدا (ع) پرداخته است.
صفحه سفیدی در کربلا
عاشورا دو صفحه دارد: صفحه‌ای زیبا و صفحه‌ای زشت، و یا صفحه‌ای سفید و صفحه‌ای سیاه. یک‌سونگری است که ما فقط به یک صفحه آن بنگریم، ولی قرن‌هاست که بعضی فقط به یک صفحه آن می‌نگرند؛ آن هم صفحه سخت آن.
حضرت زینب (س) در خطبه معروفش در کوفه ضمن اینکه از سیاهکاری قاتلان امام حسین (ع) سخن گفت، به زیبایی روز عاشورا هم اشاره کرد. آن حضرت به مردم کوفه گفت: «آیا می‌دانید چه جگری از رسول خدا شکافتید؟ و چه در پرده‌ای را از پرده بیرون کشیدید؟ و چه خونی از او ریختید؟ و چه حرمتی از او هتک کردید؟»
ولی در پاسخ ابن زیاد که گفت «چگونه دیدی آنچه را خدا با برادر و خانواده‌ات کرد؟» فرمود: «ما رأیت الا جمیلا، هؤلاء قوم کتب الله علیهم القتل فبرزوا الی مضاجعهم و یجمع الله بینک و بینهم فتتحاکمون عنده» من جز زیبایی ندیدم، جمعیتی بودند خدای متعال شهادت را بر آنها نوشته بود و آنها به شهادت رسیدند. تقدیرشان کشته شدن بود و آنان هم به سوی قتلگاهشان شتافتند. ولی خداوند به زودی تو و آنان را گرد هم می‌آورد و میانتان داوری می‌کند.
بحث ما درباره زیبایی‌های عاشوراست، یا به تعبیر شهید مطهری صفحه سفید آن. از آنجا که بعضی امام حسین (ع) را در عزاداری خلاصه می‌کنند، لاجرم فقط صفحه سیاه عاشورا را می‌بینند؛ یعنی جنایت و شقاوت و درنده‌خویی و ظلمی را که دشمن مرتکب شد. حال اینکه عاشورا صفحه‌ای دیگر هم دارد که نقش‌آفرین آن، امام حسین (ع) و اصحابش بودند و سراسر سفید و نورانی و درس‌آموز است.
امام حسین (ع) در صفحه سیاه عاشورا، مظلومی است که کشته شده و باید بر او گریست؛ اما در صفحه سفید، مجاهد ظلم‌ستیزی است که زنده است و باید به او اقتدا کرد.
عاشورا در صفحه سیاه آن فاجعه است، ولی در صفحه سفیدش حماسه است. در صفحه سیاهش ظلم و ظلمت می‌بینیم، اما در صفحه سفیدش عدالت و نورانیت؛ در آن صفحه زشتی و درنده‌خویی می‌بینیم ولی در این صفحه زیبایی و فرشته‌خویی.
خلاصه کردن امام حسین (ع) در عزاداری بزرگترین آفتش این است که فقط دشمن را می‌بینیم و پستی و جنایتش را، نه امام حسین (ع) را و بلند همتی و عظمتش را.
نمایی از زیبایی‌های عاشورا
در ادامه، نگاه می‌کنیم به صفحه سفید عاشورا و زیبایی‌های آن، با تذکر این مطلب که مقصود از عاشورا آن روز خاص و همه روزهای منتهی به آن است.در عصر تاسوعا که سپاه عمر بن سعد آماده جنگ با امام حسین (ع) شدند، آن حضرت از برادرش خواست نزد آنان برود و مهلتی بگیرد تا آن شب را به نماز و دعا و استغفار بگذرانند.
مورخان نوشته‌اند امام و اصحابش در شب عاشورا یکسره به نماز، دعا، تسبیح، تضرع و تلاوت قرآن اشتغال داشتند و زمزمه. عبادت‌هایشان چنان به گوش می‌رسید که زمزمه زنبوران عسل (لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْل).
در ظهر عاشورا نیز امام حسین (ع) از سپاه مقابل خواست تا از جنگ دست بکشند تا نماز اقامه شود. آنان حاضر به تعطیل موقت جنگ نشدند و حتی کسی گفت نماز شما پذیرفته نمی‌شود!
سرانجام آن حضرت در اول وقت نماز ظهر را با جماعت به شکل نماز خوف در میان تیرهایی که به سویش پرتاب می‌شد، اقامه کرد. با اینکه امام می‌توانست این نماز را به صورت انفرادی و اندکی دیرتر و در خیمه بخواند، ولی آن را به جماعت و در اول وقت و علنی خواند تا اقامه نماز کرده باشد.
اگر عاشورا نبود، فضایل امام حسین(ع) مخفی می‌ماند
عاشورا روز فضایل امام حسین (ع) بود. چه بسا اگر عاشورا رخ نمی‌داد، برخی فضایل آن حضرت پوشیده می‌ماند. می‌توان فهرستی فراهم کرد از فضایلی که در عاشورا از امام حسین (ع) مشاهده شده مانند صبر، رضا، تسلیم، توکل، شجاعت، استقامت، عزت نفس و آزادگی.
هنگامی که اصحاب و خویشان امام حسین (ع) به شهادت رسیدند، باز هم آن حضرت قوت قلب و استقامت خود را از دست نداد. یکی از ناظران آن صحنه می‌گوید به خدا سوگند هرگز ندیده بودم کسی را که سپاه دشمن محاصره‌اش کرده باشد و خویشان و یارانش کشته شده باشند و با این حال، قوی‌دل‌تر از حسین (ع) باشد.
حتی هنگامی که حلق طفل شیر خوارش را با تیر شکافتند، فرمود: «هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللّهِ»؛ این مصیبت بر من آسان است، چرا که در محضر خداست.
این جمله را کسی می‌تواند بر زبان بیاورد که خدا را ناظر بییند و باور داشته باشد که پاداش همه مصیبت‌هایی را که تحمل می‌کند، در سرای دیگر می‌بیند. همان طور که پیامبر خدا (ص) به معراج رفت، روز غدیر نیز روز معراج امیر المؤمنین (ع) بود، و عاشورا هم روز معراج امام حسین (ع). اما در این معراج آن حضرت اصحابش را نیز در بر کشید و به عروج رساند.
آنان مرگ را پیش روی خود می‌دیدند. ولی به آن می‌خندیدند و در جهادشان هرگز سستی و سردی نبود. روایت کرده‌اند که در صبح روز عاشورا، بریر بن خضیر با عبدالرحمان انصاری شوخی می‌کرد. کسی گفت اکنون وقت خنده و شوخی نیست. بریر گفت: بستگان من می‌دانند که من مزاح و شوخی را در جوانی و پیری دوست نداشتم اما از بهشتی که در پیش رو داریم خرم و خندانم.
امیرالمؤمنین (ع) در وصف اصحاب پیامبر (ص) فرمود که شمشیر زدن آنها از سر بصیرت بود: «حملوا بصائرهم علی اسیافهم» کسانی هم که با امام حسین (ع) تا کربلا رفتند، آگاهانه گام در میدان نهاده بودند و می‌دانستند که چه راه پر خطری را در پیش گرفته‌اند.
امام حسین (ع) کسی را نفریفته و تطمیع نکرده بود، بلکه به همراهانش می‌گفت که چه خطری پیش رو دارند. آن حضرت پس از شنیدن خبر قتل اصحابش در کوفه این موضوع را از آنان پنهان نداشت. بلکه به صراحت فرمود: «خبر دهشت‌انگیزی به ما رسید  و آن کشته شدن مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و عبدالله بن یقطر است. شیعیان ما تنهایمان گذاشتند، پس هر که می‌خواهد برگردد، بی پروا برگردد که از ما بیعتی بر او نیست.»
پس از اعلام این مطلب بعضی که به طمع مال و مقام در پی امام حسین (ع) آمده بودند، برگشتند. اما آنان که امام حسین (ع) را رها نکردند غربال شده بودند و مردانی مانند اصحاب پیامبر (ص) بودند که آگاهانه شمشیر می‌زدند.
هیچ یک از اصحاب امام حسین (ع) به دشمن نپیوست، ولی گروهی از سپاه مقابل به جبهه امام حسین (ع) پیوستند و گروهی دیگر نیز چنین تصمیمی داشتند که ممکن نشد. معمول این است که از سپاه اقلیت، آن هم اگر بدانند حتماً کشته خواهند شد، به سپاه اکثریت ملحق می‌شوند ولی اصحاب امام حسین (ع) حاضر شدند کشته شوند و به دشمن پناه نبرند. حتی با اینکه آن حضرت به آنان اجازه داده بود تا صحنه جنگ را ترک کنند، باز هم آنان نپذیرفتند که امام را تنها بگذارند.
امام حسین (ع) در شب عاشورا از اصحابش خواست تاریکی شب را غنیمت شمرده، از لشکر جدا شوند و جان خود را به سلامت ببرند. یکی از نقاط درخشان قیام کربلا همین است که آن حضرت با رفع بیعت از اصحابش به آنان اذن انصراف داد تا هر که می‌خواهد بی آنکه احساس شرمندگی کند، برود.
در مقابل این جوانمردی امام، اصحاب نیز جوانمردی کردند و حاضر نشدند آن حضرت را تنها بگذارند. اینکه شایع است گروهی از اصحاب در شب عاشورا دست از یاری امام حسین (ع) برداشتند و شبانه سپاه را ترک کردند اساسی ندارد و از مجعولات اخیر است.
آن حضرت در شب عاشورا با اعلام اینکه فردا معلوم است که چه روی خواهد داد، به اصحابش فرمود: «إنی قد أذنت لکم فانطلقوا جمیعاً فی حل لیس علیکم منی ذمام، و هذا اللیل قد غشیکم فاتخذوه جملاً» یعنی به شما اجازه می‌دهم که با رضایت من همگی بروید. من حقی بر شما ندارم. اکنون شما را شب فراگرفته است، پس آن را شتر خود قرار دهید (وسیله رفتن کنید).
در مقابل این آزادمنشی، اصحاب نیز جوانمردی کردند و پایدار ماندند. برادران مسلم بن عقیل گفتند: «خداوند زندگی پس از تو را زشت گرداند.» محمد بن بشیر نیز گفت: «حیوانات درنده زنده مرا بخورند اگر از تو جدا شوم.»
همچنین سعید بن عبدالله دو بار سوگند یاد کرد و گفت: «اگر بدانم کشته می‌شوم سپس زنده می‌گردم، آنگاه زنده سوزانده می‌شوم و خاکسترم بر باد می‌رود، و هفتاد بار با من چنین می‌شود، باز از تو جدا نمی‌شوم.»
زهیر بن قین نیز گفت: «به خدا سوگند دوست دارم هزار بار کشته شوم و سپس زنده گردم و باز کشته شوم و خداوند با کشته شدن من، جان تو و جان این جوانان خاندان تو را حفظ کند.»
پیدا بود یاران امام حسین (ع) آمده بودند تا جان دهند و امام خود را تنها نگذارند. اما خامی و نادانی دشمنانش را بنگرید که شمر از میان آنها به اصحاب امام نزدیک شد و گفت: «پسران خواهر ما در امان هستند!» باید دانست که فرزندان حضرت ام‌البنین (س) از قبیله بنی کلاب که عبارت بودند از ابوالفضل، عبدالله، جعفر و عثمان از اقوام او محسوب می‌شدند. ولی آنان نه تنها این امان را قبول نکردند، که شمر و امانش را لعن کردند و گفتند به ما امان می‌دهی و پسر پیامبر خدا (ص) در امان نباشد؟
حق الناس؛ معیار گزینش یاران امام حسین (ع)
در حالی که امام حسین (ع) که در جستجوی یارانی بود که به کمکش بشتابند، اما هر کسی را هم نمی‌پذیرفت. آن حضرت در آن شرایط از باب رعایت حق الناس به این می‌اندیشید که مبادا کسی از یارانش حقی از مردم به گردن داشته باشد.
پس کسی را مأمور کرد به جمع یارانش برود و از جانب امام اعلام کند: «لایُقاتل معی، مَن علیه دَین... فانی سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم یقول: من مات و علیه دین أخذ من حسناته یوم و القیامه» یعنی کسی که بدهی دارد نباید با من به جنگ بیاید. من از پیامبر خدا (ص) شنیدم که فرمود: هر که بمیرد در قیامت از حسنات او بر می‌دارند.
در روایتی دیگر آمده است یک نفر برخاست و گفت: «همسرم پذیرفته است که بدهی مرا بپردازد.» امام فرمود: «کفالت زن چه می‌کند؟ آیا می‌تواند بپردازد؟»
همچنین در روایتی آمده است که یکی از یاران امام گفت: «من بدهکارم.» آن حضرت به او نیز فرمود: «کسی که بدهکار است نباید همراه من به جنگ بیاید.»
نمایشی از بزرگ‌منشی سیدالشهدا (ع) در عاشورا
در روز عاشورا اصحاب امام حسین (ع) در رفتن به میدان جنگ از بنی هاشم پیشی گرفتند و اجازه ندادند آنان زودتر کشته شوند. اهل بیت امام نیز خود را بر آن حضرت مقدم داشتند تا اگرچه چند ساعت، شهادت امام به تأخیر بیفتد. اما از میان اهل بیت اولین کسی که اذن جهاد خواست حضرت علی اکبر (ع) بود؛ بزرگترین فرزند امام که در صورت و سیرت بسیار شبیه پیامبر (ص) بود. یکی از نقاط درخشام عاشورا همین بود که امام نخست از جوان خویش گذشت و از اولین شهید از اهل بیت است.
همچنین هنگامی که او از امام اذن جهاد خواست، آن حضرت بی درنگ به او اجازه داد، ولی هنگامی که فرزند برادرش،‌قاسم بن حسن (ع)، اذن طلبید، آن حضرت نپذیرفت. پس به دست و پای امام افتاد و بوسه زد تا اذن گرفت.
از شجاعت امام حسین (ع) و اصحاب ایشان در روز عاشورا هر چه گفته شود، کم است. اینکه چند ده نفر در برابر چند هزار نفر هیچ ترسی به دل راه ندهند و شجاعانه مبارزه کنند،‌جز در سایه ایمان به خدا و اطمینان به درستی راهشان نیست.
البته در اینجا یک بدفهمی وجود دارد که موجب تحریف تاریخ شده است؛ بعضی به این پندار که شجاعت آن است که یک نفر بتواند چندین نفر را در جنگ بکشد، در شمار کشتگان سپاه عمر بن سعد مبالغه کرده‌اند. حال اینکه شجاعت قدرت روحی است و توانایی خطر کردن و مبارزه کردن و امید پیروزی داشتن.

دیدگاه ها

ایمیل شما در معرض نمایش قرار نمی‌گیرد